۱۳۸۹ خرداد ۳, دوشنبه

میم مثل باران

مخاطبم یه پسر بچه 10 ساله :
بهش میگم :
بزرگ ترین آرزوت چیه ؟!
میگه :
اینکه بابام برام یه دوچرخه بخره !
میگم :
همین !؟



+ هر چی فکر میکنم یادم نمیاد بزرگترین آرزوی 10 سالگیم چی بوده ؟! اصلا خوب که فکر میکنم میبینم هیچی از بچگی ام یادم نیست ! نه کارتون های اون موقع رو نه دغدغه هاش رو و نه بازی هاش رو !

++ هیچی !

۲ نظر:

? گفت...

من یه بیش فعال بودم که جدی گرفته نشدم.از همون کودکی حرف زور رو قبول نمیکردم.واسه همین خیلی جاها به ضررم تموم شد.دوران کودکی خوبی نداشتم.

LEON گفت...

منم یادم نیست.
یه چیزایی تیره و تار شاید .